شش سیگما

مقدمه ای درباره شش سیگما

در عرصه رقابت جهانی تنها سازمانهایی می توانند به حیات خود ادامه دهند که با درک تهدیدها و شناسایی فرصت های جدید، زمینه ایجاد بهبود ( رضایت مشتری، بهبود کیفیت، کاهش هزینه و …) را در سازمان خود فراهم می آورند.

مدیران سازمانها این نکته را به یاد داشته باشند که سودآوری هنگامی برای یک سازمان به وجود می آید که مشتری خواهان کالا و خدمات آن سازمان باشد..

شش سیگما به عنوان متدولوژی ساختار یافته می تواند به این سازمانها کمک کند تا هنگام رویارویی با بازارهای جهانی برتری خود را نشان دهد.

شش سیگما یک فرهنگ و فلسفه مدیریتی بر اساس تمرکز بر خواسته مشتری در جهت ارتقا و تعالی عملکرد سازمان در ابعاد گوناگون می باشد.

هدف آن رسیدن به سطح مطلوبی از عملکرد و کاهش قابل توجه تعداد عیوب موجود در محصولات تولیدی است.

فلسفه ی این شاخص بهبود مستمر است یعنی روز به روز بهتر شدن.

مسیری که این روش در پیش می گیرد، مسیری است روشن در دستیابی به اهداف آرمانی و سازمانها و شرکتها را به تولید با سرعت بالاتر، خطای کمتر، کیفیت برتر و قیمت تمام شده کمتر و در نهایت سودآوری بیشتر

نتایج حاصل از اجرای این رویکرد در صنایعی نظیر سامسونگ، جانسون اند جانسون، هانیول و … خود بیانگر قدرت این متدولوژی بودده و نشان می دهد که شش سیگما به عنوان یکی از رویکردهای بهبود کیفیت، در عمل موفق بوده است.

این مقاله به شرح تاریخچه، مفاهیم و ویژگی های شش سیگما و اهداف آن می پردازد:

تاریخچه شش سیگما

پدر شش سیگما بیل اسمیت است که در دهه 70 و 80 میلادی به عنوان مهندس ارشد کیفیت و قابلیت اطمینان در کمپانی موتورولا به فعالیت مشغول بود.

در آن زمان بین مهندسان کیفیت و آماردان ها این توافق وجود داشت که قابلیت فرایند به زبان غیرفنی مثبت و منفی سه سیگما است.

بیل اسمیت با مشاهده ی افزایش نرخ خطا و اضافه شدن بر تعداد قطعات محصولات به ناکارآمد بودن سطح کیفیت سه سگیما پی برد.

او با تلفیق مفاهیم قابلیت اطمینان و تکنیک های مهندسی کیفیت، ایده ی شش سیگما را در حضور مدیرعامل موتورولا، باب گالوین مطرح نمود و با تشویق وی شروع به بسط این تئوری کرد.

در 15 ژانویه 1987 تئوری شش سیگما به صورت رسمی توسط باب گالوین در موتورولا معرفی و رسیدن به سطح کیفیت شش سیگما به عنوان یک هدف راهبردی پنج ساله برای شرکت تعیین گردید.

مفهوم و ویژگی های شش سیگما

سیگما یکی از حروف الفبای یونانی و در علم آمار از شاخص های مهم پراکندگی به نام انحراف معیار و در واقع شاخصی برای سنجش انحراف است.

لذا در واقع استعاره ای است برای دقت فوق العاده در کاهش هزینه های کیفیت.

شش سیگما به فرایندهایی اشاره دارد که در آنها فاصله بین میانگین عملکرد و نزدیک ترین حدود مشخصه فرایند شش برابر انحراف معیار باشد.

در اینگونه فرایندها در هریک میلیون فرصت خرابی تنها 4/3 خرابی اتفاق می افتد. چنین عملکردی اغلب تحت عنوان عملکرد در سطح جهانی شناخته می شود.

یکی از مهمترین ابعاد مورد توجه در رویکرد شش سیگما، سطح سیگماست.

به هر میزانی که سطح سیگما ارتقاء یابد، نشان دهنده آن است که تعداد خطاها نیز کاهش یافته است.

شش سیگما با کاهش تغییرات ذاتی فرایند انجام می شود. کانون توجه این متدولوژی درک کامل از فرایند طراحی و ساخت در راستای رضایت از مشتری است.

در واقع رویکردی با نگرشی منضبط، داده ی محرک و روشی برای حذف عیبها در هر فرایند و محصول می باشد و دامنه آن از ساخت تا فروش را در بر می گیرد و شامل همه محصولات و خدمات ارائه شده از سوی یک سازمان می گردد.

این ابزار به کمک ابزارهای آماری عملکرد فرایند را به صورت کمی توصیف می نماید و از این رهگذر می توان تغییرات بوجود آمده شامل بهبود و پسرفت ایجاد شده را در فرایندها و محصولات و خدمات ارائه شده از سوی سازمان را مشاهده کرد.

می توان گفت چیزی که این روش را از سایر اصول متمایز می کند، پیش گیری قبل از وقوع اشتباهات است. به طور ویژه می توان گفت شش سیگما یک تلاش نظام یافته است که فرایندهای تکرار شوند سازمان را در بخش های طراحی محصولات، عملکرد تامین کنندگانف سرویسهای خدمات و … از نزدیک مورد سنجش قرار می دهد.

اهداف شش سیگما

هدف بنیادی این روش اجرای راهبردی مبتنی بر اندازه گیری عملکرد است و از طریق پروژه های بهبود دهنده سعی در کاهش نوسانات فرایند و بهبود آن دارد. به طور کلی اهداف شش سیگما را می توان به صورت زیر طبقه بندی کرد:

• کاهش نوسانات و تغییرات
• کاهش ایرادات
• بهبود بازدهی فرایند
• افزایش رضایت مشتری
• کاهش هزینه ها
• بهبود کیفیت
• روشی سیستماتیک جهت حل مسائل
• تقویت بنیه ی رقابتی
• کاهش سیکل زمانی ( تحویل به موقع)

در واقع شش سیگما به دنبال محصول یا خدمتی است که عاری از هرگونه نقص به مشتری ارائه شود و خواسته های او را در سه زمینه ی کیفیت، زمان و هزینه برآورده سازد.